مقامه

Bijan Elahi

1

دردره

من غلام تو بودم . –

و میان سی گذشته و ده آینده ،

یک نیمه‌ی من سایه شد ؛

سایه که برگهای بو

ته درّه می‌گرایانند .

جا که نورِ گستاخ

از حریمِ تو زخم خورده ، هفت مرهمِ آهسته ، هفت مرهمِ سایه ،

و دعای زیر لب که

من بودم و ، آه ، من خودم .

من ، غلام تو ، اما ،

تنها نافِ تو را دیدم ، و نه حتا

نافِ تو را .

اما دراز ، رو به درگاهِ تو می‌کشم ،

میان ده گذشته و سی اینده ،

و ماه کنار صورتم

پتپتی دارد .

... دیگر سردم نیست ،

یک ملافه‌م کافی‌ست .

Stations

Translated by Kayvan Tahmasebian and Rebecca Gould

1

I was your slave

between thirty pasts and ten futures,

one half of me became a shadow,

a shadow spread by laurels

at the bottom of the valley.

Where the shameless light is wounded by your sanctum,

seven quiet balsams, seven balsams of shadow

And the prayer beneath the lip that

was I and — alas — myself.

I, your servant,

saw only your belly button and not even your belly button.

I lie, facing your threshold,

between ten pasts and thirty futures.

The moon beside my face

is the light’s dying gasp.

I’m not cold anymore.

A blanket is enough for me.

about the author